دست خالي
گفت: گروه هاي اپوزيسيون بدجوري اردشير اميرارجمند و رجب مزروعي را به باد فحش گرفته اند.
گفتم: چرا؟!
گفت: در سايت هاي خود خطاب به آنها نوشته اند شوراي دو نفره موسوم به هماهنگي راه سبز! عامل جمهوري اسلامي است و ماموريت دارد كه اپوزيسيون را بي آبرو و سكه يك پول كند.
گفتم: مگر آدم قحطي است كه جمهوري اسلامي سراغ اين دو نفر برود؟!
گفت: نوشته اند اين شوراي دو نفره با فراخوان براي حضور و سكوت در 25 خرداد، قصد داشته اپوزيسيون را تمام شده معرفي كند، چون مي دانسته هيچكس براي حمايت به خيابان نمي آيد.
گفتم: خب! ديگه چي؟!
گفت: اميرارجمند در مصاحبه با سايت خودش، خطاب به اپوزيسيون گفته است، حالا اگر اعتراض داريد چرا فحش مي دهيد؟
گفتم: شخصي كه براي گدايي به در خانه اي رفته و با فحاشي صاحبخانه روبرو شده بود خطاب به او گفت؛ حالا اگر چيزي نمي دهي چرا فحش مي دهي؟ و صاحبخانه گفت؛ آخه نمي خواستم دست خالي برگردي!
(گفت و شنود طنز سیاسی)
آبياري !
گفت: اختلاف نظر درباره شركت در انتخابات دور دوم به يك موضوع داغ ميان گروههاي اپوزيسيون تبديل شده است.
گفتم: كه چي؟!
گفت: يك عده مي گويند بايد شركت كنيم تا از درون نظام با آن مبارزه كنيم و يك عده ديگر مي گويند اگر شركت كنيم ادعاي تقلب را بر باد داده ايم!
گفتم: حالا مگر پشه خودش چي هست كه فشار خونش چي باشه؟! آنها كه همه در خارج كشور كنگر خورده و لنگر انداخته اند و اجازه شركت ندارند!
گفت: حيوونكي ها بعد از شكست فتنه بدجوري بيكار شده اند و دنبال سوژه براي اختلاف بين خود و دعوا و فحش كاري با يكديگر مي گردند و اسمش را مي گذارند پروژه فلان! و طرح بهمان! و...
گفتم: چه عرض كنم؟! يارو به رفيقش گفت بيا بچه ات را جمع و جور كن. بدجوري پس داده و فرش رو نجس كرده! رفيقش گفت؛ اين چه جور حرف زدنه! بگو داره براي گل هاي قالي پروژه آبياري قطره اي اجرا مي كنه!
گفت: چه خبر؟!
گفتم: دو تن از مقامات كشور با صدور احكام جداگانه يك متهم را به مسئوليت هاي مهمي منصوب كرده اند!
گفت: آره شنيده ام، يعني خبرش همه جا پيچيده است! ولي مي گويند كه اين شخص بعد از بازداشت از اتهامات وارده تبرئه شده است!
گفتم: تبرئه نشده، بلكه با عفو آزاد شده.
گفت: با اين حساب، سابقه دار است و مطابق قانون نبايد او را به مسئوليت هاي مهم منصوب كنند. چرا اين كار را كرده اند؟! چرا در فضاي كشور تنش ايجاد مي كنند؟!
گفتم: چه عرض كنم؟! در يك اتوبوس بين شهري يكي از مسافران هر از چندگاه از انتهاي اتوبوس برخاسته و در گوش راننده چيزي مي گفت و راننده توجهي نمي كرد. اما آخرين بار كه در گوش راننده پچ پچ كرد، راننده با عصبانيت گفت؛ آقا! برو بشين! اين چه حرفيه؟ مسافران كه توجهشان جلب شده بود پرسيدند؛ مگر اين آقا چه مي گويد؟!
و راننده گفت؛ مي گويد، اتوبوس را به يك ديواري، درختي، تير چراغ برقي، يك جايي بزن كه يك كمي بخنديم!
گريه !
گفت: موضع مقتدرانه ايران در اجلاس اسلامبول و موضع ضعيف آمريكا در اين اجلاس بدجوري باعث عصبانيت گروه هاي اپوزيسيون شده است.
گفتم: مقامات آمريكايي و اروپايي و صهيونيستي نگراني شديد خود را در اين باره به طور رسمي و علني ابراز كرده اند ولي گروه هاي اپوزيسيون كه نه سر پيازند و نه ته پياز چرا عصباني شده اند؟!
گفت: اتفاقا «آرش- م» يكي از ضد انقلابيون فراري در صفحه فيس بوك خود نوشته است؛ «قبول دارم كه ضعف آمريكا و موضع قوي ايران براي ما نگران كننده است ولي نبايد باعث نااميدي اپوزيسيون شود»!
گفتم: ولي يكي از ضد انقلابيون ديگر در پاسخ وي نوشته است «وقتي پاتريك كلاوسون از انستيتو واشنگتن مي گويد غرب مي تواند براي جلب نظر ايران اپوزيسيون را زير پا بگذارد، ديگر چه اميدي مي توان داشت».
گفت: «آرش- م» در جواب او نوشته است «منظورم اين است كه نبايد تا اين اندازه عصباني و نااميد باشيم»!
گفتم: به يارو گفتند از ته دل گريه كن!... خودش را خيس كرد!
(گفت و شنود طنز سیاسی)
خودكشي !
گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: كشورهاي 1+5 در مذاكرات ديروز اسلامبول با غني سازي 3 تا 5/5 درصدي اورانيوم در ايران موافقت كرده اند!
گفت: اين كه حق قانوني ما بود و در حال انجام آن بوده و هستيم و نيازي به موافقت 1+5 نبود.
گفتم: ولي به همين علت پرونده هسته اي ايران را به شوراي امنيت سازمان ملل برده و دست به تحريم ايران زده و چند قطعنامه عليه كشورمان صادر كرده اند.
گفت: خب! حالا اگر متوجه شده اند كه كار غلطي كرده بودند براي اثبات صداقت خود بايد قطعنامه ها و تحريم ها را لغو كنند.
گفتم: از لغو تحريم ها و قطعنامه ها حرفي نزده اند!
گفت: يعني از يكطرف با بحران روبرو هستند و به مذاكره نياز دارند و از طرف ديگر حاضر به پرداخت هزينه آن نيستند؟!
گفتم: چه عرض كنم؟! يارو از بس كه خسيس بود، وقتي هم كه تصميم گرفت به زندگي خود خاتمه بدهد، با برق خونه همسايه خودكشي كرد!
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد